اﮔﺮ ﻋﺎﺷﻖِ ﮐﺴﻲ ﺩﻳﮕﺮ ﺷﻮﻡ، ﺩﻳﮕﺮ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺩﻟﺘﻨﮓﺍﺕ ﻧﻤﻲﺷﻮﻡ!
ﺣﺘﻲ ﺩﻳﮕﺮ ﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﮔﺎﻩ ﮔﺮﻳﻪ ﻫﻢ ﻧﻤﻲﮐﻨﻢ ... ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺟﻤﻼﺗﻲ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﺟﺎﺭﻱﺳﺖ، ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﭘُﺮ ﻧﻤﻲﺷﻮﺩ …
ﺗﻘﻮﻳﻢِ ﺭﻭﺯﻫﺎﻱِ ﻧﻴﺎﻣﺪﻧﺖ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺩﻭﺭ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪﺍﻡ. ﮐﻤﻲ ﺧﺴﺘﻪﺍﻡ، ﮐﻤﻲ ﺷﮑﺴﺘﻪ.. ﮐﻤﻲ ﻫﻢ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ، ﻣَﺮﺍ ﺗﻴﺮﻩ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.
ﺍﻳﻨﮑﻪ ﭼﻄﻮﺭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺧﻮﺏ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺷﺪ ﺭﺍ ﻫﻨﻮﺯ ﻳﺎﺩ ﻧﮕﺮﻓﺘﻪﺍﻡ، ﻭ ﺍﮔﺮ ﻛﺴﻲ ﺣﺎﻟﻢ ﺭﺍ ﺑﭙﺮﺳﺪ، ﺗﻨﻬﺎ ﻣﻲﮔﻮﻳﻢ ﺧﻮﺑﻢ! ﺍﻣﺎ ﻣﻀﻄﺮﺑﻢ !
ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻥ ﺗﻮ ﻋﻠﻴﺮﻏﻢ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﻣﻴﻠﻴﻮﻥﻫﺎ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﺣﺎﻓﻈﻪﺍﻡ ﺳَﺮ ﻣﻲﺯﻧﻢ ﻭ ﻧﻤﻲﺗﻮﺍﻧﻢ ﭼﻬﺮﻩﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺑﻴﺎﻭﺭﻡ، ﻣﻦ ﺭﺍ ﻣﻲﺗﺮﺳﺎﻧﺪ!
ﺩﻳﮕﺮ ﺁﻣﺪﻧﺖ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻧﻤﻲﮐﺸﻢ ﺣﺘﻲ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪﺍﻡ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻣﺪﻧﺖ ﮔﺬﺷﺘﻪﺍﻡ، ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺍﺯ ﺣﺎﻝ ﻭ ﺭُﻭﺯﺕ ﺑﺎﺧﺒﺮ ﺑﺎﺷﻢ، ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺮﺍﻳﻢ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ!
ﺑﻌﻀﻲ ﻭﻗﺘﻬﺎ ﺑﻪ ﻳﺎﺩﺕ ﻣﻲﺍﻓﺘﻢ ... ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﻣﻲﮔﻮﻳﻢ: ﺑﻪ ﻣﻦ ﭼﻪ؟ ﺩﺭﺩ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻦ ﮐﺎﻓﻲﺳﺖ!
ﺁﻳﺎ ﺑﻪ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩﻩﺍﻡ؟ ﺍﺯ ﺧﻴﺎﻝِ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﮔﺬﺷﺘﻪﺍﻡ ؟
ﻣﻀﻄﺮﺑﻢ …
ﺍﮔﺮ ﻋﺎﺷﻖ ﮐﺴﻲ ﺩﻳﮕﺮ ﺷﻮﻡ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ، ﺗﺎ ﻋﻤﺮ ﺩﺍﺭﻡ، ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﺑﺨﺸﻴﺪ !
ﺍُﺯﺩﻣﻴﺮ ﺁﺻاف
امروز آبگوشت پختم، این روزا زیاد آشپزی میکنم. مثل خانومای کدبانو هر روز اول میگردم تو یخچال و فریزر ببینم چی پیدا میشه و بعدش تصمیم میگیرم چی بپزم، اگه یخچال خالی باشه هم که مجبورم برم خرید. قبلشم میچرخم تو اینترنت، دستورای مختلف اون غذا رو پیدا میکنم و با هم مقایسه میکنم و یه دستور که به نظرم بهتر میاد رو انتخاب میکنم. یه قابلمه کوچیک دست دوم هم خریدم که جنسش از سرامیکه. اصلا به خاطره این قابلمه است که آشپز شدم. خاصیت این قابلمه اینه که ۹۹ % غذاهائی که توش میپزم خوب از آب درمیاد و این خیلی خوبه. هرکی ندونه شما بهتر میدونین که پختن غذا ی ایرانی کاریست سخت و زمان بر و خوب شدنش بگیر نگیر داره. یعنی تو هیچوقت نمیدونی که اگه دفعه پیش قیمه ت خوب و خوشمزه شد ایندفعه هم همونطوره. ممکن خیلی هم چیز افتضاحی بشه با اینکه همون کارا رو مو به مو انجام دادی. بگذریم خلاصه من هر غذا یی که فک کنین تو این قابلمه کوچولو میپزم و نکته ش اینجاست که میذارمش توی فر. فک کنم اینکه حرارت از همه طرف بطور یکنواخت بهش میخوره باعث میشه که غذا خوب جا بیفته و اون وقته که که اون روغن معروفِ مربوط به جا افتادگی پدیدار میشه. آبگوشت من که معرکه شده. حیف که گوشت کوب ندارم